کارآفريني زنان در دنيا (بخش اول)
بررسي:زهرا گليج
کارآفريني نوعي ورود نوآورانه به دنياي کسب و کار است که با ريسک بسياري توام است، اما مرزبندي جنسيتي براي آن قائل نيستند و دليل تفکيک کارآفريني به مردانه يا زنانه منظور از جهت برخي تفاوتهاي ظريف در نقشها و شخصيتهاي اين دو نسل است و گرنه تفاوت ديگري در کار نيست.
اساس کارآفريني ذهني بوده و بر بستر ايده و فکر استوار است هر چه ايده خلاقانه و بکرتر باشد فعاليت کارآفرينانه تر و ميزان موفقيت آن در اجرا بيشتر است. اما آنچه در دنيا به عنوان تفاوت کارآفريني زنان و مردان است به فضاي کسب و کار مربوط است و براساس گزارشهايي که بانک جهاني هر ساله استخراج و تحليل ميکند کشور به نسبت سهولت دسترسي به منابع و فضاي کسب و کار مناسب در رتبهبندي بانک جهاني قرار گرفته و امتياز دريافت ميکنند و براساس امتيازدهي بانک جهاني در گزارش Doing Business در ردههاي مختلفي جاي ميگيرند. يکي از شاخصهاي رتبهبندي به وضعيت فضاي کسب و کار زنان اختصاص دارد. براساس سهولت فضاي کسب و کار تعدادي از کشورها در رتبههاي بالاتري نسبت به سايرين قرار دارند اين به معناي اينست که زنان در کشورهاي داراي رتبه بهتر به فضاي بهتري براي کارآفريني و فعاليت اقتصادي دسترسي دارند و در کشورهاي در رتبه پايينتر فضاي کسب و کار و کارآفريني براي زنان نامساعدتر است. يکي از کشورهاي داراي فضاي کسب و کار مساعد براي زنان، کشور استرالياست. ايران نيز از کشورهاي داراي فضاي نسبتاً نامساعدي براي کسب و کار زنان است. هر چند فضا و نگاه سنتي نسبت به کار کردن زنان در جامعه تغيير کرده است اما موانع ديگري در کسب و کار زنان وجود دارد که بسياري از آنها به باورهاي خود آنان مربوط است و اينکه بسياري از زنان جامعه ايراني هنوز نيروهاي دروني خويش را آزاد نکرده و از اعتمادبنفس و عزت نفس لازم و کافي در اين زمينه برخوردار نيستند و خود اين امر عاملي است که سرعت حرکت آنان را در جامعه کُند ميکند.
زنان به دليل ويژگيهاي رواشناختي و شخصيتي که دارند غالباً نه تنها در ايران درک درستي از خويش و توانمنديهايشان نداشته و از طرف ديگر قدرت ابراز توانمنديها و اعتماد بنفس کمتري دارند. بانوان هر اندازه بيشتر بتوانند در جامعه با عزت نفس بيشتري حاضر شوند و رفتارهاي قاطعانهتر و قويتري داشته باشند فرصتهاي بيشتري در برابرشان ظاهر ميشود. در عين حال خلاقيت زنان در ايدهها و انجام کارها و مديريت بيشتر است و روابط عمومي بهتر و مناسبتري دارند. حال اگر شبکه ارتباطي قويتر و هدفمندتري نيز در کنار مديريت خلاقانه داشته باشند درصد موفقيت بيشتري نيز دارند.
در ميان کشورهاي آسيايي بويژه آسياي شرقي که زنان در نقشهاي اجتماعي و اقتصادي خود پذيرفته شدهاند مالزي زنان مدير و کارآفرين خوبي دارد. از زمان نخست وزيري مهاتير محمد که فضاي مناسبي براي رشد بانوان به زنان اين کشور داده شده است و برنامهريزي دقيقي که در خصوص آموزش زنان و ترغيب آنان به تحصيل تا مدارج عالي فوق ليسانس و دکترا در رشتههاي مختلف فراهم شده بود شاهد ظهور کسب و کارهاي موفقي در ميان زنان اين کشور هستيم.
يکي از عواملي که به موفقيت زنان مالزي در کسب و کار کمک کرده است موضوع خودباوري و باور تواناييهاي خويش توسط آنان است.
آموزشهاي پيوسته و مداومي که زنان مالزي در آن فضا قرار ميگيرند و شبکه پيوستهاي که ميان زنان کارآفرين در کشور مالزي وجود دارد که به صورت زنجيره به هم متصل هستند به بهبود فضاي پيشرفت زنان در کسب و کار و کارآفريني کمک ميکند. طي يک دوره چند ساله بسترسازي مناسبي در خصوص ايجاد فضاي کارآفريني دانش بنيان در اين کشور انجام شد. زنان تحصيل کرده در حوزههاي علوم و تکنولوژيک امکان اين را يافتند که کارآفريني تکنولوژيک (فناورانه) را تجربه کنند. زنان کارآفرين مالزي از فضاي مناسبي که براي پيشرفت آنان قرار داده شده است براي حضور در عرصههاي تصميمگيري و تصميمسازي بهره گرفتند و وارد مجلس و هيات دولت شدند. يکي از دلايل موفقيت زنان کارآفرين مالزيايي، خودباوري و احياي نيروهاي دروني و عزت نفس شخصي، آموزش پيوسته و مستمر و تجهيز به مهارتهاي مورد نيازشان است که آنها را از سطح يک فرد عادي به يک فرد عالي تبديل ميکند.